رابطه علم و دین
رابطه علم و دین
حس کنجکاوى که خداوند متعال در نهاد بشر به ودیعه گذارده، او را به تحقیق و بررسى در مسائل پیرامون خود وا داشته و زمینه هاى اولیه نضج علوم و معارف مختلف را پدید آورده است. بشر اندیشمند در کاوش از پدیدههاى عالم و جستجوى حقایق نهفته در آنان، رشتههایى را در میان علوم به وجود آورده که هرکدام عهدهدار بحث و بررسى از جنبههاى گوناگون عالم طبیعى و مجردات بوده و به نام خاصى خوانده مىشوند، مثلا علوم فیزیکى خبر از چگونگى پدیدههاى مادى داده و علوم زیستى سخن از یاخته هاى اولیه جهانداران مىگوید و….
از طرف دیگر، دین نیز با اتکا به وحى و در اتصال با عالم غیبى به بیان نظام کلى عالم و شرح نظاممندى آن پرداخته و ناظم این عالم بیکران را به یاد انسان مىآورد. در این میان انسان متدین را شایسته است که در کنار کاوشهاى علمى و تاملات فلسفى خویش، از نگاه دین به مقوله علم آگاه بوده و نگرش بزرگان و عالمان دینى را به مسائل علمى از نظر دور ندارد. این مسئله از موضوعات جدید کلامى بوده و تحت عنوان «رابطه علم و دین» خبر از چگونگى ترابط میان علم و دین داده و تحلیل دینى یافتههاى علمى را از سوى علماى دینى عرضه مىدارد.
این نوشتار موضع دین و عالمان دینى را نسبتبه علم واندیشههاى بشرى مورد توجه قرار مىدهد، اما قبل از ورود به اصل بحثیادآورى چند نکته ضرورى است:
۱٫ مراد از دین، مجموعه معارف وحیانى است که مشتمل بر اعتقادات و احکام عملى بوده و براى هدایت انسانها و تکامل روحى آنان، از طرف خداوند بر انبیاى پیشین و پیامبر اسلام نازل شده و در کتاب و سنت اظهار گردیده است.
۲٫ معرفت دینى همان اطلاعات و دانشهایى است که متدین به دین خاص دارا بوده و با پژوهش علماى دینى از منابع و متون دینى، در مجموعه علوم و معارف دینى تدوین وتنظیم گردیدهاند.
۳٫ علم در معانى مختلف استفاده شده و مراد از آن در این نوشته، معنى محدود تجربى آن است که شامل علوم طبیعى و اجتماعى بوده و در مقابل دانش به معناى اعم و فلسفه به عنوان معرفت عقلانى، از دوران نوزایى علمى (رنسانس) به علوم تجربى خوانده مىشوند.
۴٫ راههاى کسب معرفت نیز از مباحث کلیدى در طرح رابطه علم و دین بوده و عرفتشناسان و فلاسفه آن را در چهار طریق حسى عقلى نقلى و شهودى مورد بحث قرار دادهاند.
۵٫ علم، دانشى مبتنى بر راه عقل و حس بوده و از شیوههاى استقرایى و قیاسى در وصول به حقایق طبیعى بهره مىگیرد.
۶٫ دین اگر چه در مرحله ایمان، امرى شخصى بوده، ولى در مقام معرفتشناختى داراى ابزار و شیوههاى معرفتى بوده و عمدتا با استمداد از عقل و نقل مسایل دینى را در معرض عینیت قرار مىدهد.
با این مقدمات به سراغ بحث اصلى رفته و مسئله ارتباط دین وعلم را پى مىگیریم:
تعارض و تنافى بین دین وعلم به یکى از دو نحوه ممکن است:
الف: تعارض ظاهرى، یعنى تنافى و تهافتى که در بدو امر به نظر مىرسد، لکن با تامل قابل رفع است، این قسم از تعارض بین دادههاى دینى و علوم مسلما وجود دارد.
ب: تعارض واقعى، یعنى بین دین و علم به گونهاى تهافت و تعاند باشد که قابل حل و رفع نباشد. در حقیقت اگر نتوانیم راهى براى رفع تعارضهاى ظاهرى ارائه دهیم، معنایش تحقق تعارض واقعى است.